بنشین! حرف نزن !
با تو هم قهرم من !
بنشین! لیک زبانت به سخن باز نکن
نا خوش اهنگ ترین شعر زمان است «وداع»
این بد اهنگ تو اواز نکن
حرف رفتن تو دگر ساز نکن
بنشین می خواهم
باز غوغا بکنم
اخرین دیدار است!!
رخ زیبایت را، یک دل سیر تماشا بکنم
بنشین می خواهم، خوب در حافظه ام حفظ کنم...
آنچه از دست من امشب رفته است
بنشین ! باد ده ان زلف کمند
ریسمانی کن از ان موی بلند
دست هر ماهرخ از پشت ببند
به پریشانی این بی سرو پا
مثل هر بار بخند
بنشین!جان شقایق تو بمان
اخرین خاطره ات در شرف تکوین است
من که هستم پس از این سرگردان
دلخوشم کن به نگاهی نگران
دلخوشم کن که تو هم غمگینی
دلخوشم کن به دروغی ساده...
«...وای از این هجران
در دلم نیست دگر جای برای دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران..»
بنشین ! خسته ام از خویش کمی درکم کن
عمر من در شرف سر شدن است
مرگ در پشت در است
اندکی حوصله کن می میرم
قصد رفتن تو پس از مرگم کن....
mb
نظرات شما عزیزان: